کاروانهای راهیان نور سفرشان را آغاز کردند. میلیونها نفر از پیر و جوان با هدف آشنایی با روزهای جنگ و حماسه و خانه تکانی دل راهی مناطق جنگی جنوب می شوند.
و باز هم قصه ی غربت بچه های جنگ... بچه هایی که زاده ی سرزمین های نور هستند و پدران و مادرانشان در دفاع از آب و خاک و دینشون حماسه ها آفریدند و اما امروز همچون بچه های سایر نقاط کشور تشه آشنایی با جبهه و شنیدن از آن روزها هستند.
واقعا تأسفبار است که اطلاعات یک جوان تهرانی در مورد فکه و هویزه و دهلاویه بیش از جوانان خوزستانی باشد. جوانان خوزستانی ای که پدرانشان و همسایگانشان اولین شهدای این مناطق بودند و اولین مدافعانشان...
و گناه این عدم آشنایی مستقیما به گردن مسئولین فرهنگی ای است که ایران را تنها تهران می بینند و بس! گناهش به گردن کسانی ست که به بهانه های کاملا بی منطق از تشکیل اردوی راهیان نور در ایام نوروز برای جوانان خوزستانی جلوگیری می کنند و امکان استفاده از برنامه های فرهنگی و نمایشگاهها و به خصوص شنیدن اطلاعات راویان باتجربه را از آنان صلب می نمایند.
پر واضح است که فقط رفتن به مناطق جنگی و نشستن روی خاک آن - هر چند کار شایسته و پسندیده ایست اما -کافی نیست و استفاده از فضای معنوی جبهه ها با حضور راوی و سخنران است که نتیجه بهتری خواهد داشت. متاسفانه با توجه به عدم برگزاری اردوهای بازدید از مناطق جنگی برای جوانان خوزستانی در ایام نوروز عملا خوزستانی ها از این مهم بی بهره می گردند.
نکته دیگر خود این راوی ها هستند که به دلیل بومی نبودنشان تنها قادر به توصیف چگونگی جنگ و دفاع و رشادت رزمندگان در جبهه ها می باشند و از استقامت مردم شهرهای جنگی اطلاعی نداشته و لاجرم سخنی به میان نمی آورند.
ایستادگی مردم دزفول در شهر و اضطراب شبهای موشک باران و جستجوی جنازه ی عزیزان از زیر آوار خانه ها و باز هر شب تکرار این ماجرا، کم حماسه ای نیست که متاسفانه به دلیل عدم صحبت پیرامون آن حتی درمیان جوانان عاشق شهادت نیز غریب و ناآشناست...
بسیار غمگین و البته خشمگین شدم وقتی دیدم جوانانی که چندین سال است هر نوروزشان را به عشق اشنایی با شهدا به دیار خوزستان می آیند ، هنوز یک کلام هم از دزفول نشنیده اند! هنوز هیچ کس برایشان نگفته که مردم دزفول یکصد و نود و هشت موشک را در کوچه های تنگ شهرشان به جان خریدند و با اینکه عراق پیش از هر حمله موشکی اطلاع می داد که شهر را خالی کنید، اما چون امامشان فرموده بود مقاومت باید کرد، یک لحظه نیز شهر را خالی از سکنه نکردند و حتی در همان روزهای موشک باران به بازسازی شهر مشغول بودند. این در هیچ جای دنیا سابقه ندارد...
آقایان راوی بهتر نیست قدری هم از این مردم مظلوم اما قهرمان بگویید؟
آقای رضا امیرخانی در کتاب نفحات نفت پیشنهاد جالبی را مطرح کرده اند. ایشان با بیان اهمیت هدیه و سفارش به تهیه سوغات در اسلام به این نکته اشاره می کنند که چرا زائرین سرزمین نور باید سوغاتی های خود را از شهرهای بین مسیر همچون همدان و دیگر مناطق خریداری کنند و امکان گشتن در بازارهای شهرهای خود مناطق جنگی خوزستان برای آنان فراهم نمی شود تا از این راه به اقتصاد مردم این مناطق مردم نیز کمکی شده باشد؟ چرا غذای این زائران از رستوران های این شهرها تهیه نمی شود ؟ و هزار چرای دیگر که پاسخ این چرا ها در واقع پاسخ مشکلات اقتصادی مردم مناطق جنوبی و البته زرخیز ایران است.
واقعا جای تأسف داشت که سال گذشته حتی سطل زباله های این مناطق را هم از تهران و با آرم شهرداری تهران آورده بودند!!!!